خاطرات
عوام فریبی قضات ویژه روحانیت
برچسب ها وتهمتهای ناحق، درست همان حربه ای است که درطول تاریخ همه ستمگران وزورگویان ورژیم های فاسد هرگاه خودرادرخطرمی دیده ومی بینند برای تحریک مردم به نفع خودازآن استفاده کرده ومی کنند و وانمودمی سازند که نظام ومملکت درخطراست واین حرکت وفلان شخص مملکت وامنیت جامعه و وحدت مردم راتهدید می کند ومعتقدات آنان رازیرسؤال می برد وبه آنها اهانت می ورزد، ازنظراین جباران وزورگویان، مملکت ونظام وامنیت یعنی حکومت این ستمگران وموجودیتش یعنی موجودیت آنها و وحدت یعنی پذیرفتن خواسته های حکومتگران.
رژیم های فاسد ومستبدازجمله رژیم ولایت فقیه، افرادغافل وچاپلوس وفرومایه ای رادرخودپرورش می دهند تادروقت نیازازحضورفیزیکی وتجمع آنهادرصحنه های جوروحق کشی بهره برداری نمایند وبه برچسبهاوتهمتهایی که ازطرف خودکامگان به قربانی زده می شود رنگ حقیقت دهند وستم رواداشته شده برقربانی راکه ازطرف قاضی های فاسد ونادان اعمال می شود، خواسته ی مردم جلوه دهند، برهمین اساس عمال رژیم ولایت فقیه درشهرستان تایباد باتمام تلاشی که به خرج داده بودند تنهاتوانسته بودند صدتاصدوپنجاه نفررادرجلومسجدجامع مالک الملک تایبادجمع آوری نمایند تا این افراد شاهد تازیانه های جورباشند وحکم بیدادگاه ویژه روحانیت درحضورآنان اجراشود.
هنگامی که مرا ازکمیته به محل اجتماع آوردند تعدادبسیجیهای مسلح بیش ازتعدادمردم بود، اول می خواستند تانمازعصرمرادرآنجانگاه دارندتاعلی قول آنها امت حزب الله حضوربه هم رسانند ولی ناگهان برنامه تغییرکرد وباشتاب مرا ازاتومبیل پیاده کردند وبه طرف جمعیت که حدودصدتاصدوپنجاه نفربودند، بردند (بنابه خبرها وشواهد، علت تغییربرنامه این بوده که تعدادی ازجوانان درچندنقطه ی شهرودرجاهایی دیگرجمع شده وخواسته بودند کاری انجام دهند وبرخی هم درصددحمله به بسیج وکمیته برآمده بودند، اماطبق معمول برخی ازاین حرکت های مردمی را افرادی به ظاهردلسوزولی درواقع ترسو وبزدل بابهانه ها ووعده هایی دروغین، خنثی کرده بودند وعده ای هم ازجوانان زمانی به محل تجمع رسیده بودند که مرابه کمیته برگشت داده بودند)
ابتدا دادیارویژه بادست پاچگی وتقلب شروع به خواندن حکم دادگاه کرد وسپس مرابه طرف نیمکتی که دروسط میدان گذاشته بودند بردند وازمن خواستندکه روی آن درازبکشم. لازم به یادآوریست همانطورکه قبلاهم یادآورشدم درنامه ی ارسالی دادسرای ویژه به زندان وکیل آبادنوشته شده بود: " جرم : فعالیت شدید به نفع فرقه ضاله وهابیت وهتک مقدسات"، امازمانی که می خواستند مرابه جرم گناه ناکرده شلاق زنند دادیارویژه حکم دادگاه رابا این جملات قرائت کرد: " به موجب حکم دادگاه ویژه روحانیت مولوی ابراهیم صفی زاده به علت آتش زدن قرآن به پنج سال حبس تعزیری و74ضربه شلاق محکوم گردیده است"، دراین نامه اسمی ازوهابیت وشورای هماهنگی به میان نیامده بود وحال آنکه این همه شکنجه وتازیانه های جور، فقط به خاطرتأسیس شورای هماهنگی وفعالیت های مذهبی که رژیم برای فریب توده های ناآگاه ازآن بنام وهابیت یادمی کرد وعدم وابستگی به اطلاعات، برپیکرم نواخته می شد وخدامی داند که حقیقت هم همین بود وهتک حرمت قرآن ویا قرآن سوزی اصلا درکارنبود وعمال رژیم هم این موضوع رابه خوبی میدانستند ولی متأسفانه ازناآگاهی وبی توجهی مردم وبی مبالاتی برخی ازطلاب حوزه علمیه مظهرالتوحید درسوختن اوراق پاره ها، سوءاستفاده وبهره برداری کردند وجاسوسان ومغرضان که فرصتی بدست آورده بودند ازکاه کوه ساختند وعلیه من پرونده سازی کردند.
اگرمن زیربارخواسته های اطلاعات می رفتم وتن به ذلت وابستگی وخیانت به عقیده ومردم می دادم ازکاه،کوه ساخته نمی شد ویقینا ازشلاق وزندان هم خبری نبود وبه زندان وکیل آبادهم برده نمی شدم وازهمان اطلاعات آزادمی شدم وعلی قول بازپرس ها جایگاه خوبی هم بدست می آوردم اماچون حاضربه همکاری با اطلاعات ویابهتربگویم جاسوسی برای اطلاعات نشدم وتن به خفت وخیانت ندادم وپیش پای قاضی های بی باوربه التماس نیفتادم وسرم رابالاگرفتم، مسلم بود که بایدبهای سنگین آن رامی پرداختم که پرداختم وازاین بابت خداراسپاس می گویم که دچارتزلزل وضعف دربرابردژخیمان بی ایمان نشدم.