۱۲ تیر ۱۳۸۹

شلاقهای جور، بیدادعریان



شلاقهای جور، بیدادعریان

همانطورکه قبلا هم یادآورشدم، من ازصدورحکم قاضی هابی اطلاع بودم تااینکه صبح روز12/12/1368 به دادسرای ویژه احضارشدم وبدون آنکه علت فراخواندنم رابدانم ویابرایم بازگوکنند به همراه سه نفر- دودادیارویژه ویک سربازمأمورمراقبت ازمن- مرا سواربرنیسان پترول کردند وراه افتادند، ابتدافکرکردم می خواهندمرابه فرودگاه ببرند تا ازآنجا به تهران انتقال دهند ولی زمانی که باک اتومبیل رامملو ازبنزین کردند متوجه شدم که به تایبادمی برند.
درظاهرخون سرد وآرام بودم ولی دردلم غوغایی بود واحتمال می دادم که می خواهند مرااعدام کنند به همین خاطرسعی می کردم خون سردیم راحفظ کنم وازخودم دربرابراین نامسلمانان ضعفی نشان ندهم. نرسیده به تربت جام، دادیارمجیدی ازخون سردیم حوصله اش سررفت وگفت: این سکوت وخون سردیت مراآزارمیدهد چراحرفی نمی زنی وازمانمی پرسی که توراکجامی بریم؟!
بابی حوصله گی گفتم به هرحال معلوم خواهد شد، گفت می دانی چیه، حکم شلاق برایت صادرشده ومی خواهیم این حکم رادرحضورامت حزب الله تایباد اجراکنیم.
باوربه فرمایید اگرمی گفت می خواهیم تورااعدام کنیم این قدرناراحت نمی شدم که ازشنیدن حکم شلاق ناراحت شدم، باشنیدن این خبر گویی غم های عالم به یک باره برسرم فروریخت وشدیدا عصبی شدم وبرسردادیارمجیدی وهمکارش دادزدم وگفتم باچه دلیل ومدرکی قاضی های ویژه حکم شلاق برایم صادرکرده اند؟! مجیدی گفت: ما مقصرنیستیم بلکه بنابه فتوای علمای خودشما این حکم صادرشده!.
البته برخی ازآخوندهای سنی نما خواستتاراشد مجازات وحتی اعدامم شده بودند ولی یقینا آنها عددی نبودند که قاضی های مغرور ویژه بنابه فتوای آنها حکم صادرکنند. هدف مجیدی ازاین گفته این بودکه مراآزاردهد وخوردکند وبه همین خاطرهم زیادناراحت شدم وباناراحتی گفتم کدام علما؟! آنهایی که علیه من امضاکرده اند جیره خواروآلت دست اطلاعات اند وباسازاطلاعات رقصیده ومی رقصند وبویی ازعلم ومعرفت وحقیقت ودین و..، نبرده اند.
به عواقب سخنانم اهمیتی نمی دادم وسخنان زیادی درباره آخوندهای جیره خوار وقاضی های بی دانش وظلم وجورآنان گفتم درواقع سعی می کردم ناراحتیم رابرسرهمکاران قاضی ها خالی کنم که البته همه ی سخنانم راگزارش دادند وبه خاطرشعاردادن واعتراض به قاضی ها، مجددامحاکمه شدم.
من بارژیمی درگیرشده بودم که علاوه برتمام ابزارهای اقتدار، متأسفانه افرادزیادی ازاهل سنت رافریب داده وبنام وحدت ودین، باخودهمراه کرده بود وبرخی ازآخوندهای سنی راجیره خوارخودساخته ویابه سکوت واداشته بود وحتی برخی ازفامیل ودوستان نزدیکم بدون آنکه این رژیم رابشناسند ویا متوجه حقیقت واصل ماجراباشند، مرامتهم به تند روی می کردند وتلاش می نمودند تامرابه خودسانسوری وادارند ولی بعدازگذشت چندسال این افرادهم همچون دیگران متوجه شده اند که حق بامن بوده واین رژیم شیادوحیله گرراآنان نشناخته بودند.