عمال بی باور نظام جور و فساد ولایت فقیه هر حرکت و تجمعی را در منطقه بر ضد خود می پنداشتند و مرا در آن دخیل می دانستند و فکر می کردند در راستای براندازی رژیم است و حال آنکه اینگونه نبود؛ چون در آن زمان من در پی براندازی رژیم نبودم بلکه خواهان اصلاحاتی بودم و سعی داشتم تا از دست اندازی و مداخلات بی جای اطلاعات و شیخهای رژیم در مراسم مذهبی و امور مراکز دینی اهل سنت جلوگیری به عمل آید و اهل سنت در انجام مراسم دینی خود، همچون اهل تشیع آزادی عمل داشته باشند و من و امثال من بدون دغدغه ی خاطر و بدون آنکه وادار به خود سانسوری شویم عقاید خودمان را بیان کنیم و از اعتقادات خود دفاع نماییم و این را حق مسلم خود می دانستیم، اما این کار من باب طبع سردمداران نظام مستبد ولایت فقیه نبود و آنان دوست داشتند که در منابر و مجالس همیشه از آنان تمجید و توصیف به عمل آید و از خلافکاریها و ظلم و جنایات آنان نسبت به اقشار ملت به ویژه اهل سنت بحثی به میان نیاید و روحانیون سنی فقط توجیه گر اعمال زننده ی عمال رژیم باشند و در دایره ی تنگ ولایت فقیه با اشاره و ایمای اطلاعات گام بردارند و سر به زیر بر عملکرد خودکامگان مهر تأیید زنند بدون آنکه حق اظهار نظر داشته باشند که این کار از من ساخته نبود و هرگز نتوانستم خودم را قانع کنم به اینکه به خاطر منافع شخصی و حفظ موقعیت خود از جنایتکاران دفاع کنم و به وصف و تمجید شیخهای بی دیانت و بی محتوا و خودکامه ی رژیم بپردازم، روی این اصل سعی می کردم تا روحانیون و جوانان اهل سنت اعتماد به نفس خود را بازیابند و به یکدیگر اعتماد کنند و انسجام و اتحادی در میانشان به وجود آید و در پی احقاق حقوق از دست رفته ی خود برآیند که از آن جمله یک درخواست ساده و معمولی بود که به خامنه ای دادم ولی اطلاعاتی ها آن را یک توطئه و یک حرکت ضد رژیم قلمداد کردند!؟
در اواخر دوران ریاست جمهوری خامنه ای هنگامی که او به تایباد- تربت جام آمد، من به فکر نوشتن نامه ای افتادم و با همکاری دوستانم آن را تنظیم و خواستار آن شدیم تا روحانیون سنی نیز همچون روحانیت شیعه دوره ی سربازی را به عنوان سرباز معلم در آموزش و پرورش و یا نهضت سوادآموزی سپری نمایند و در این زمینه از آنان استفاده ی لازم به عمل آید، بیشتر علمای شهرستان تایباد آنرا امضاء و مهر زدند و جهت تأیید نامه از سوی مرحوم مولانا مطهری، من به اتفاق چندتن از دوستانم به خواف رفتم و از قضای اتفاق، نماینده ی خواف نیز در دفتر حوزه علمیه احناف بود مولانا موضوع نامه را با نماینده ی خواف درمیان گذاشتند و او آن را تأیید کرد و قول همکاری داد، مولانا مطهری نامه را مهر زدند و من با دوستانم به تایباد برگشتیم و از آنجا به تربت جام آمدیم و با مشکل توانستیم مرحوم قاضی را راضی به امضاء نماییم به هر حال نامه به قدر کافی امضاء و مهر زده شد و من برای احتیاط نامه را به جناب مولانا غلام احمد علیبایی دادم تا اگر چنانچه من و دوستانم نتوانستیم در جلسه ی خصوصی خامنه ای شرکت کنیم ایشان نامه را به او دهند.
در نشست خصوصی که در مدرسه علمیه مهدیه تربت جام ترتیب داده شده بود برخی از علمای شهرستان تایباد نیز دعوت بودند اما نتوانستند شرکت کنند و من و دوستانم از کارتهای دعوتی آنان استفاده کردیم و در جلسه ی خصوصی شرکت نمودیم، خامنه ای در آن جلسه در سخنرانی خود تا توانست به حکام سعودی تاخت و آنان را مورد حمله قرار داد و به نام وهابیت روحانیون اهل سنت را نیز هدف حملات زهرآگین خود قرارداد و به نوعی همه را کوبید و جالب اینکه از خبرنگاران خواست تا دشنام هایش به خصوص در مورد حکام عربستان را ننویسند تا به اصطلاح به روابط دو کشور لطمه ای وارد نشود!؟در حین صرف شام، من شخصا نامه را به خامنه ای دادم و چون به شکل توماری درآمده بود و دارای چندین مهر و امضاء بود از این جهت از سایر نامه ها ی داده شده برجسته تر به نظر می رسید، خامنه ای نامه را باز کرد و آن را خواند و رو کرد به مرحوم قاضی و گفت: پیشنهاد خوبیست البته احتیاج به بررسی دارد.
در رژیم ولایت فقیه ایران به درخواستها و حقوق حقه ی مردم کوچکترین اهمیتی داده نمی شود به خصوص اگر یک نوع همبستگی مردمی از درخواستی استشمام شود، آنچه اطلاعات را به تحرک و موضع گیری علیه من واداشته بود همین موضوع همبستگی علمای منطقه بود؛ چون در آن نامه من توانسته بودم نظر اکثر علمای منطقه را جلب کنم و از آنان در این مورد امضاء بگیرم این امر برای اطلاعات رژیم که همه چیز را تحت کنترل خود داشت غیر قابل هضم بود به همین جهت این نامه سر از اطلاعات درآورد و سؤالهای بنی اسرائیلی زیادی در رابطه با آن از من کردند و نخستین سؤالشان این بود که از کی دستور گرفتی و هدفت از این کار چه بود؟! آنان از این قبیل سؤالها می خواستند وانمود سازند که این یک درخواست معمولی نیست بلکه یک برنامه ی حساب شده و سازمان یافته شده است و اطلاعات ناگزیر به کشف آن است؟! در حقیقت خود اطلاعاتی ها هم می دانستند که یک درخواستی بوده که بر سایر درخواستهای انباشته شده در تاریک خانه ی ولایت فقیه افزوده شده است و فراتر از آن نیست لیکن زمین و آسمان را به هم دوختند و آن نامه را به عنوان یک توطئه قلمداد کردند تا بهانه ای برای تحت فشار قراردادن من داشته باشند.
در اواخر دوران ریاست جمهوری خامنه ای هنگامی که او به تایباد- تربت جام آمد، من به فکر نوشتن نامه ای افتادم و با همکاری دوستانم آن را تنظیم و خواستار آن شدیم تا روحانیون سنی نیز همچون روحانیت شیعه دوره ی سربازی را به عنوان سرباز معلم در آموزش و پرورش و یا نهضت سوادآموزی سپری نمایند و در این زمینه از آنان استفاده ی لازم به عمل آید، بیشتر علمای شهرستان تایباد آنرا امضاء و مهر زدند و جهت تأیید نامه از سوی مرحوم مولانا مطهری، من به اتفاق چندتن از دوستانم به خواف رفتم و از قضای اتفاق، نماینده ی خواف نیز در دفتر حوزه علمیه احناف بود مولانا موضوع نامه را با نماینده ی خواف درمیان گذاشتند و او آن را تأیید کرد و قول همکاری داد، مولانا مطهری نامه را مهر زدند و من با دوستانم به تایباد برگشتیم و از آنجا به تربت جام آمدیم و با مشکل توانستیم مرحوم قاضی را راضی به امضاء نماییم به هر حال نامه به قدر کافی امضاء و مهر زده شد و من برای احتیاط نامه را به جناب مولانا غلام احمد علیبایی دادم تا اگر چنانچه من و دوستانم نتوانستیم در جلسه ی خصوصی خامنه ای شرکت کنیم ایشان نامه را به او دهند.
در نشست خصوصی که در مدرسه علمیه مهدیه تربت جام ترتیب داده شده بود برخی از علمای شهرستان تایباد نیز دعوت بودند اما نتوانستند شرکت کنند و من و دوستانم از کارتهای دعوتی آنان استفاده کردیم و در جلسه ی خصوصی شرکت نمودیم، خامنه ای در آن جلسه در سخنرانی خود تا توانست به حکام سعودی تاخت و آنان را مورد حمله قرار داد و به نام وهابیت روحانیون اهل سنت را نیز هدف حملات زهرآگین خود قرارداد و به نوعی همه را کوبید و جالب اینکه از خبرنگاران خواست تا دشنام هایش به خصوص در مورد حکام عربستان را ننویسند تا به اصطلاح به روابط دو کشور لطمه ای وارد نشود!؟در حین صرف شام، من شخصا نامه را به خامنه ای دادم و چون به شکل توماری درآمده بود و دارای چندین مهر و امضاء بود از این جهت از سایر نامه ها ی داده شده برجسته تر به نظر می رسید، خامنه ای نامه را باز کرد و آن را خواند و رو کرد به مرحوم قاضی و گفت: پیشنهاد خوبیست البته احتیاج به بررسی دارد.
در رژیم ولایت فقیه ایران به درخواستها و حقوق حقه ی مردم کوچکترین اهمیتی داده نمی شود به خصوص اگر یک نوع همبستگی مردمی از درخواستی استشمام شود، آنچه اطلاعات را به تحرک و موضع گیری علیه من واداشته بود همین موضوع همبستگی علمای منطقه بود؛ چون در آن نامه من توانسته بودم نظر اکثر علمای منطقه را جلب کنم و از آنان در این مورد امضاء بگیرم این امر برای اطلاعات رژیم که همه چیز را تحت کنترل خود داشت غیر قابل هضم بود به همین جهت این نامه سر از اطلاعات درآورد و سؤالهای بنی اسرائیلی زیادی در رابطه با آن از من کردند و نخستین سؤالشان این بود که از کی دستور گرفتی و هدفت از این کار چه بود؟! آنان از این قبیل سؤالها می خواستند وانمود سازند که این یک درخواست معمولی نیست بلکه یک برنامه ی حساب شده و سازمان یافته شده است و اطلاعات ناگزیر به کشف آن است؟! در حقیقت خود اطلاعاتی ها هم می دانستند که یک درخواستی بوده که بر سایر درخواستهای انباشته شده در تاریک خانه ی ولایت فقیه افزوده شده است و فراتر از آن نیست لیکن زمین و آسمان را به هم دوختند و آن نامه را به عنوان یک توطئه قلمداد کردند تا بهانه ای برای تحت فشار قراردادن من داشته باشند.