اولین جلسه ی شورای هماهنگی ساعت هشت صبح روز 6/3/1368 در حوزه علمیه احمدیه جام برگزار شد در این جلسه علاوه بر نه نفر اعضای شورا چندتن دیگر از علماء از جمله :
مولوی حبیب الرحمن مطهری٬ حاجی قاضی و حاجی آخوند مسلمان نیز حضور داشتند.
مسایل مطرح در این جلسه بیشتر حول برگزاری امتحانات ثلث سوم بود ٬ چون در آستانه ی امتحانات ثلث سوم بودیم چهار منطقه برای محل برگزاری امتحانات در نظر گرفته شد: مشهد (مسجد جامع نور)٬تربت جام٬ تایباد و خواف .تعداد هفت نفر از مدرسین که من هم یکی از آنان بودم برای طرح کردن سوالها برگزیده شدند و قرار شد که این هفت نفر چهار نفر را بعنوان بازرس و ناظر بر اجرای برنامه ها انتخاب کنند.
در حاشیه ی جلسه:
شرا ف الدین جامی مسله ی انتخاب ريیس و معاون شورا را مطرح کرد همه سکوت کردند و کسی لب برنیاورد٬ من بخاطر آنکه شورای تازه تاسیس شده به سبب ریاست خواهی روحانیون خواف و تربت جام با شکست مواجه نشود گفتم: با وجود جناب مولانا شمس الدین مطهری و جناب جاجی قاضی وضعیت روشن است و نیازی به مطرح کردن آن نیست.
در مورد منشی جلسه شراف الدین اسمی نبرد چون خودش بدون آنکه کسی برای او چیزی بگوید مصوبات جلسه را می نوشت
پس از نماز ظهر در حین نهار خوردن زنگ تلفن به صدا در آمد و حاجی قاضی گوشی را برداشت و به محض الو گفتن دست مرحوم قاضی شروع به لرزیدن کرد و سراسیمگی وی کاملا مشخص بود و باآشفتگی رو کرد به جناب مولوی غلام احمد علیبایی و گفت : میگویند چند نفر از علما در حوزه حضور دارند٬ نامهای آنها را برای ما بگویید؟ بعد نام مولوی علیبایی را به تلفن کننده - که مشخص بود از اطلاعات است - گفت و رو کرد به یکی دیگر از علماء و نام او را پرسید و به همین ترتیب یکی یکی را معرفی کرد.
جالب اینکه برخی از علماء وقتی که نام آنها برده میشد به حاجی قاضی میگفتند : بگویید جناب مولوی فلانی هم هستند
مرحوم قاضی پس از آنکه نام تک تک علماء را به طرف گفت از او پرسید شما کی هستید؟
درجواب گفته شد: ما از اداره ی اوقاف آمده ایم٬ به جناب مولوی فلانی و فلانی بگویید ساعت چهار و نیم عصر به فخر المدارس تشریف بیاورند و جناب مولوی فلانی و فلانی ساعت چند..
من با درد خنده ای رو کردم به حاجی قاضی و گفتم : جناب٬ بعد از آنکه همه را معرفی کردید به او میگویید : شما کی هستید!؟
همه ی شرکت کنندگان در جلسه می دانستند که تلفن کننده چه کسی است و به چه خاطر تلفن کرده است٬ به هر حال جلسه خاتمه یافت و قرار شد که جلسه ی بعد در تایباد برگزار گردد.
مسایل مطرح در این جلسه بیشتر حول برگزاری امتحانات ثلث سوم بود ٬ چون در آستانه ی امتحانات ثلث سوم بودیم چهار منطقه برای محل برگزاری امتحانات در نظر گرفته شد: مشهد (مسجد جامع نور)٬تربت جام٬ تایباد و خواف .تعداد هفت نفر از مدرسین که من هم یکی از آنان بودم برای طرح کردن سوالها برگزیده شدند و قرار شد که این هفت نفر چهار نفر را بعنوان بازرس و ناظر بر اجرای برنامه ها انتخاب کنند.
در حاشیه ی جلسه:
شرا ف الدین جامی مسله ی انتخاب ريیس و معاون شورا را مطرح کرد همه سکوت کردند و کسی لب برنیاورد٬ من بخاطر آنکه شورای تازه تاسیس شده به سبب ریاست خواهی روحانیون خواف و تربت جام با شکست مواجه نشود گفتم: با وجود جناب مولانا شمس الدین مطهری و جناب جاجی قاضی وضعیت روشن است و نیازی به مطرح کردن آن نیست.
در مورد منشی جلسه شراف الدین اسمی نبرد چون خودش بدون آنکه کسی برای او چیزی بگوید مصوبات جلسه را می نوشت
پس از نماز ظهر در حین نهار خوردن زنگ تلفن به صدا در آمد و حاجی قاضی گوشی را برداشت و به محض الو گفتن دست مرحوم قاضی شروع به لرزیدن کرد و سراسیمگی وی کاملا مشخص بود و باآشفتگی رو کرد به جناب مولوی غلام احمد علیبایی و گفت : میگویند چند نفر از علما در حوزه حضور دارند٬ نامهای آنها را برای ما بگویید؟ بعد نام مولوی علیبایی را به تلفن کننده - که مشخص بود از اطلاعات است - گفت و رو کرد به یکی دیگر از علماء و نام او را پرسید و به همین ترتیب یکی یکی را معرفی کرد.
جالب اینکه برخی از علماء وقتی که نام آنها برده میشد به حاجی قاضی میگفتند : بگویید جناب مولوی فلانی هم هستند
مرحوم قاضی پس از آنکه نام تک تک علماء را به طرف گفت از او پرسید شما کی هستید؟
درجواب گفته شد: ما از اداره ی اوقاف آمده ایم٬ به جناب مولوی فلانی و فلانی بگویید ساعت چهار و نیم عصر به فخر المدارس تشریف بیاورند و جناب مولوی فلانی و فلانی ساعت چند..
من با درد خنده ای رو کردم به حاجی قاضی و گفتم : جناب٬ بعد از آنکه همه را معرفی کردید به او میگویید : شما کی هستید!؟
همه ی شرکت کنندگان در جلسه می دانستند که تلفن کننده چه کسی است و به چه خاطر تلفن کرده است٬ به هر حال جلسه خاتمه یافت و قرار شد که جلسه ی بعد در تایباد برگزار گردد.