۱۸ فروردین ۱۳۸۸

رفتن به مشهد

بعد از ظهر روز جمعه هشت نفر از علماء عازم مشهد شدیم و بعد از نماز مغرب به دفتر امور اهل سنت رفتیم، سه تن ازشیخک های رژیم به نام های حسینی، اشک آوری و.. منتظر ما بودند؛ چون قبلا برخی از روحانیون خواف و تربت جام با آنان هماهنگی کرده بودند، حسینی شروع به سخنرانی کرد و با خودخواهی گفت: دو تن از شما آقایون در اینجا می مونند و با ما در طرح سؤال ها همکاری میکنند، و با کمال وقاحت گفت :البته بعد از طرح سؤال ها باید در همین جا بمانند و با ما برخواهند گشت و نمی توانند به تنهایی برگردند؛ چون شاید خیانت کنند و سؤال ها را لو دهند!؟
او همچنان ورّاجی می کرد و دوستان ما در جواب او چیزی نمی گفتند، بعد از خاتمه ی ورّاجی شیخک ها، شراف الدین جامی به جای حرف زدن از تصمیمات شورا، از گزینش طلبه ها سخن گفت و یکی دیگر از روحا نیون ازحقوق ناچیز طلاب و مدرسین سخن به میان آورد و به این ترتیب هر کدام به نوبه ی خودشان حرفی زدند ولی هیچکس ازتصمیمات گرفته شده در جلسه ی اضطرا ری سخنی نگفت!؟
من برای حسینی گفتم: مدرسین حوزه های علمیه ی اهل سنت خراسان سؤال های امتحانات را طرح نموده اند و این بنا به تصمیم همه ی حوزه ها صورت گرفته است و زحمت شما را کم کرده اند، ثانیا: در اولین نشست شورای هماهنگی که در تربت جام برگزار گردید به منظور هماهنگی تصمیمات شورا با دفتر اهل سنت، آقای شراف الدین جامی از ریاست محترم دفتر و شما و آقای اشک آوری و دوست دیگرتان، رسما دعوت کرده بودند ولی شما هیچگونه پاسخی نداده و مخالفت خودتان را هم اعلام نکرده بودید، به هر حال مدرسین زحمت شما را کم کرده اند و دیگر نیازی به طرح سؤال های مجدد نیست- توضیحا باید یادآور شوم که سؤال های طرح شده در جلسه ی قبلی که بدست روحانیون حوزه ی علمیه ی احناف خواف تحویل داده شده بود، آنها را نیز با خودشان آورده بودند-؟
حسینی گفت: ما شورا و سؤال های طرح شده ی آن را قبول نداریم و سؤال ها را همانطور که گفتم ما باید طرح کنیم، سپس با گستاخی تمام، صورت جلسه ای را که قبلا تنظیم کرده بودند پیش روی ما قرار دادند و گفتند: این را امضاء کنید- برخی از نکات صورت جلسه ی تنظیمی از طرف دفتر اهل سنت خراسان در رابطه با امتحانات، گزینش طلاب و اختیارات دفتر بود- در اینجا هم روحانیان ما که نمایندگی حوزه های علمیه و شورا را بر عهده داشتند، سکوت کردند و چیزی نگفتند و گویا سخنان خودشان را که قبل از ظهر همان روز در تایباد بر زبان می راندند که ما چنین و چنان می کنیم، فراموش کرده بودند!؟
طرف مقابل هر سه شیخ من بودم و در مورد تصمیمات قبلی شورا پافشاری می کردم و انتظار داشتم که حداقل سه نفر از این جمع سخنانم را تأیید کنند ولی متأسفانه، نه تنها کسی سخنانم را تأیید نکرد بلکه از کسی که اصلا توقع نداشتم که به این زودی تغییر موضع دهد،ب رای خوش باشی شیخک ها، توی سخنان من پرید و گفت:حالا برای اینکه به توافقی برسیم نیمی از سؤال ها را دفتر با همکاری دو تن از مایان طرح کند و نیمی دیگر از سؤال های طرح شده ی شورا باشد.
شیخک های دفتر فورا پذیرفتند و صورت جلسه ای تنظیم کردند و ضمنا در آن یادآور شدند که ناظرین امتحانات باید ازمدرسین مورد تأیید دفترباشند.
صورت جلسه را همه ی بزرگواران حاضر در دفتر امضاء کردند و با اصرار زیاد از من خواستند که امضاء کنم، ابتدا از امضاء کردن خود داری کردم ولی همگی اظهار داشتند اینکه چیزی نیست، به نفع ماست، باید ما به نحوی به توافق می رسیدیم که رسیدیم و چنبن و چنان و برخی هم این را یک نوع پیروزی قلمداد می کردند!؟
سرانجام با اکراه امضاء کردم و شیخها هم صلواتی فرستادند و حسینی بلند شد و صورت مرا بوسید؟
گویا من برای همه ی آنان مشکل ساز بودم و با امضای من مشکل علمای اهل سنت و دفتر اهل سنت خراسان خاتمه یافت! در حقیقت طرح سوالها بهانه ای بیش نبود و دفتر می خواست که شورا از اساس نباشد و شیخکها کما فی السابق فعال ما یشاء در امور مدارس علوم دینی اهل سنت و سایر امور باشند و به مداخلات گستاخانه ی خود بدون هیچگونه مانعی ادامه دهند که متأسفانه انعطاف بیش از حد روحانیون اهل سنت این زمینه را برای آنان فراهم ساخته بود.