۱۸ فروردین ۱۳۸۸

دومین جلسه ی شورای هماهنگی مدارس

در خرداد ماه 1368 دومین نشست شورای هماهنگی در حوزه ی علمیه ی مظهر التوحید تایباد برگزار گردید، در این جلسه علاوه بر هفت نفر از مدرسین منتخب، جمعی دیگر از علماء نیز حضور داشتند.
هدف از این نشست، طرح سؤالات امتحانات نهایی بود، برای جلوگیری از درز سؤالها به خارج، مدرسین گروه بندی شدند و هیچ گروهی از سؤال های طرح شده ی گروه دیگر اطلاعی نداشت.
سؤال های امتحانات لاک و مهر شد و به دو تن از مدرسین حو زه ی علمیه ی احناف خواف تحویل گردید تا آنها را تکثیر نمایند.
تاریخ برگزاری امتحانات چهاردهم خرداد تعیین گردید و قرار شد که در تاریخ مقرره در چهار منطقه هم زمان امتحانات برگزار گردد.
دسیسه ی دفتر به اصطلاح امور اهلسنت مشهد:
بعد از عصر همان روز (روز پنجشنبه) در دفتر حوزه نشسته بودم که زنگ تلفن به صدا درآمد، گوشی را برداشتم و بعد از یک مکالمه ی مختصر با یکی از دوستان از دسیسه و قلدر مآبی شیخک های دفتر امور اهل سنت مشهد باخبر شدم.
در مورد دفتر به اصطلاح امور اهل سنت توضیحا باید یادآور شوم که این دفتر را چندتن از شیخک های وزارت اطلاعات رژیم اداره میکنند و اساسا بدین جهت تأسیس شده است که از طریق آن حکومتگران بتوانند جلوی پیشرفت مدارس و حوزه های علمیه ی اهل سنت را بگیرند و با پرداخت مبلغ ناچیز پانصد تومان برای هر طلبه و مبلغ هزار و دویست تومان برای هر مدرس، غرور طلاب و مدرسین را بشکنند، آنان را خوار و زبون نمایند و سیطره ی اهریمنی خویش را بر مدارس گسترش دهند، طلبه ها، مدرسین و حتی کتب درسی را گزینش و کنترل کنند و مدارسی که صرفا جنبه ی تجارت مذهبی دارند و برای نان در آوردن هستد آن ها را گسترش و بزرگ نمایند.
تلفنگرام ازمشهد
بعد از ظهر پنجشنبه همان روزی که نماینده های حوزه ها و مدارس علوم دینی اهل سنت در حوزه ی علمیه مظهرالتوحید تایباد جلسه داشتند و بنا به تصویب اعضای شورای هماهنگی سؤال های امتحانات نهایی را طرح میکردند، دفتر امور اهل سنت مشهد دست به کار شد و برای ﻣﺴﺌولين حوزه ها تلفنگرامی را از موضع قدرت و زورگويی ارسال کرد مبنی براينکه:
"هر حوزه ی علميه موظف است فردا (روزجمعه!) يک نماينده ی تام الاختيار را به مشهد اعزام نمايد تا در مورد تاريخ برگزاری امتحانات و طرح سؤالات تبادل افکار شود" .
به حاجی مولوی صالحی (رحمه الله) زنگ زدم ايشان فرمودند: مولوی کريمدادی مرا در جريان امر قرارداده و گفته که همه ی حوزه ها فردا نمايندگان خود را به مشهد اعزام ميدارند.
به ايشان گفتم: شما چه کار میکنید ؟ ایشان فرمودند: ببینیم که مسؤولین حوزه ها چه تصمیمی می گیرند و از قرار معلوم حوزه های خواف و تربت جام با دفتر مشهد به توافق رسیده اند و فردا نماینده های خود را خواهند فرستاد.
به حوزه های خواف و تربت جام به هر کدام زنگ زدم مشغول بودند و بعد از نیم ساعت تلاش سرانجام با حوزه ی خواف تماس برقرار شد و یکی از روحانیون بنام ... با زرنگی گفت: نظر شما در این باره چیه ؟ گفتم: چیزی نیست ولی شما حتما در جریان هستید که شما و امثال شما چه تصمیمی گرفتید و چه تعهدی دادید.
گفت: چه باید کرد ؟ گفتم: حال که وضع به اینجا رسیده است اگر صلاح است فردا یک جلسه ی اضطراری تشکیل گردد و تصمیم نهایی در همان جلسه گرفته شود. با مولانا صحبت کردم و ایشان هم آن را تایید کردند.
برخی از روحانیون خواف به بهانه ی اینکه تایباد در وسط سایر مراکز قرار دارد اصرار ورزیدند که جلسه ی اضطراری در آنجا گرفته شود و من هم با وجود اینکه متوجه منظور ایشان بودم با آن موافقت کردم .
واقعا افسوس خوردم و تعجب کردم از اینکه یک ساعت قبل چه تصمیمی گرفته شد و اکنون همگی در چه سر درگمی قرار گرفته اند!؟
در ظرف چند دقیقه وضعیت دگرگون شد و برخی صد و هشتاد درجه تغییر موضع دادند، هنوز مرکب امضاها و تعهدات نماینده های حوزه ها خشک نگشته بود که بعضی از مدیران و افراد ذی نفوذ در حوزه ها به همه ی قول و قرارهایشان پشت کردند و سعی داشتند تا از شیخک های دفتر امور اهل سنت دلجویی نمایند!؟
این همه بی ارادگی برای چه بود؟! به نظر من برخی بیش از اندازه ترسیده بودند و برخی هم از خود هیچ گونه اراده ای نداشتند و تنها به فکر آن بودند که جیره ی پانصد تومانی طلبه خانه های آنان قطع نگردد.